درباره وبلاگ

نفسم ز بی هم نفسی نفس نفس می زند خوشی هافراریندچون دلم غصه می پرورد
آخرین مطالب
پيوندها
خرید عینک افتابی">خریدعینک افتابی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همــنفس و آدرس hamnafasman.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 71
بازدید ماه : 1007
بازدید کل : 448606
تعداد مطالب : 145
تعداد نظرات : 779
تعداد آنلاین : 2

- - http://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.com
..

کد بارش ستاره و قلب

..
*
*
*
*

كد تغيير شكل موس

..

كد جلوگيري از راست كليك موس

.. ..
همـ♥ـنفس
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 11:11 ::  نويسنده : mony       

 از دل و ديده ، گرامی تر هم

آيا هست ؟

- دست ،

آری ، ز دل و ديده گرامی تر :

دست !

زين همه گوهر پيدا و نهان در تن و جان ،

بی گمان دست گرانقدرتر است .

هر چه حاصل كنی از دنيا ،

دستاورد است !

هر چه اسباب جهان باشد ، در روی زمين ،

دست دارد همه را زير نگين !

سلطنت را كه شنيده ست چنين ؟!

شرف دست همين بس كه نوشتن با اوست !

خوشترين مايه دلبستگي من با اوست .

در فروبسته ترين دشواری ،

در گرانبارترين نوميدی ،

بارها بر سرخود ، بانگ زدم :

- هيچت ار نيست مخور خون جگر ،

دست كه هست !

بيستون را ياد آر ،

دست هايت را بسپار به كار ،

كوه را چون پَر كاه از سر راهت بردار !

وه چه نيروی شگفت انگيزي است ،

دست هايی كه به هم پيوسته است !

به يقين ، هر كه به هر جای ، در آيد از پاي

دست هايش بسته است !

دست در دست كسی ،

يعنی : پيوند دو جان !

دست در دست كسی

يعنی : پيمان دو عشق !

دست در دست كسی داری اگر ،

دانی ، دست ،

چه سخن ها كه بيان می كند از دوست به دوست ؛

لحظه ای چند كه از دست طبيب ،

گرمی مهر به پيشانی بيمار رسد ؛

نوشداروی شفا بخش تر از داروی اوست !

چون به رقص آيی و سرمست برافشاني دست ،

پرچم شادی و شوق است كه افراشته ای !

لشكر غم خورد از پرچم دست تو شكست !

دست ، گنجينه مهر و هنر است :

خواه بر پرده ساز ،

خواه در گردن دوست ،

خواه بر چهره نقش ،

خواه بر دنده چرخ ،

خواه بر دسته داس ،

خواه در ياري نابينايی ،

خواه در ساختن فردايی !

آنچه آتش به دلم مي زند ، اينك ، هر دم

سرنوشت بشرست ،

داده با تلخی غم های دگر دست به هم !

بار اين درد و دريغ است كه ما

تيرهامان به هدف نيك رسيده است ، ولی

دست هامان ، نرسيده است به هم !

فریدون مشیری )



شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 21:27 ::  نويسنده : mony       

 

     



پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, :: 9:58 ::  نويسنده : mony       

 

امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند چشمانم

بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد …

آخ که چقدر تنهایم … دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم

بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خست

شده است...

 

 

 

شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند ...
فرشته پری به شاعر داد و شاعر ، شعری به فرشته ...
شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت ...
فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت ...
خدا گفت : دیگر تمام شد ... دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود ...
زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود ، زمین برایش کوچک است ... و
فرشته ای که مزه عشق را بچشد ، آسمان برایش کوچک .

 

دوست داشتن همیشه گـــفتن نیست

گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــریبه ! این درد

مشترک من و توست که گاهی نمی توانیم در

چشمهای یکد یگــرنگــــاه کن

                                                  



سه شنبه 24 شهريور 1391برچسب:, :: 12:2 ::  نويسنده : mony       

                                      

 دو درویش که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از جایی به جای دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. یکی از آنها بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام درویش دوم که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:
«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.» درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد:
« من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»



سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 12:1 ::  نويسنده : mony       

           

مردی با همسرش در خانه تماس گرفت و گفت :”عزیزم از من خواسته شده که با رییس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم” ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود. این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی را که منتظرش بودم بگیرم .لطفا لباسهای کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن. ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه بر خواهم داشت .راستی اون لباس راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار!!
زن با خودش فکر کرد که این مساله کمی غیر طبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد . هفته بعد مرد به خانه آمد. کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب و مرتب بود. همسرش به او خوش آمد گفت و پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه؟؟
مرد گفت :بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا‘ چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم. اما چرا اون لباس راحتی را که گفته بودم برایم نذاشته بودی؟؟
جواب زن خیلی جالب بود: زن جواب داد: لباس راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم.!
 

نتیجه اخلاقی:هیچ وقت به زن دروغ نگو



دو شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 17:20 ::  نويسنده : mony       

این معلم یک فرمول راباگچ روی تخته سیاه می نویسد

به نظر شمامفهوم این فرمول چیست؟

 

 

 

زیرکی یک خانم معلم عاشق را ببنید!! ( عکس متحرک )-www.jazzaab.ir

 

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 

 

زیرکی یک خانم معلم عاشق را ببنید!! ( عکس متحرک )-www.jazzaab.ir

 

شایدفرمول عشق همین باشد...

                                                                                           



شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, :: 15:4 ::  نويسنده : mony       

 

99669999996669999996699666699666999966699666699 99699999999699999999699666699669966996699666699 99669999999999999996699666699699666699699666699 99666699999999999966666999966699666699699666699 99666666999999996666666699666699666699699666699 99666666669999666666666699666669966996699666699 99666666666996666666666699666666999966669999996

1.) دکمه ctrl + f رو فشار بده
2.)بعد 9 روبزن
3.) حالاEnter+Ctrl



شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 12:11 ::  نويسنده : mony       

 

اجازه هست قلبموبرات چراغونی کنم

پیش نگاه عاشقت چشمامو قربونی کنم؟

تاابدسربزارم روشونه هات روزی هزاروصددفعه بگم که

میمیرم برات؟

اجازه هست باافتخارآهنگ سازمن بشی

توفصل سخت زندگی بازگل نازمن بشی؟

اجازه هست جاربزنم بگم چقدر

دوست دارم؟